سرچشمه ادبيات ( پس از اسلام ) از سدة سوم هجري آغاز ميشود . البته اين چشمة زلال از اعماق فرهنگي ميجوشد كه پيشينهاي بس درخشان و شكوهمند دارد . از سدة سوم و چهارم است كه ادب فارسي گسترش ويژهاي مييابد و بازار شعر و شاعري رونق ميگيرد. از اين هنگام تا دورة صفويه ( اوايل سدة دهم ) بيشتر اديبان به شاعري ميپرداختند تا نثر نويسي . البته تعداد اندكي نيز ميتوان يافت كه به پژوهشهاي ادبي همت گماشتهاند . اين دورة هفتصد ساله را ميتوان دورة توليدات ادبي بشمار آورد چرا كه در اين سدهها آثار دسته اوّلي در زمينههاي حماسي ، غنايي ، تعليمي ، عرفاني و تاريخي سروده و تأليف شدهاند . برخي از اين منابع و مراجع ادبي عبارتند از : شاهنامه ( فردوسي ) ، حديقه الحقيقه ( سنايي ) كشف المحجوب ( هجويري ) ، منطق الطير ( عطار ) ، مثنوي ( مولوي ) ، گلستان و بوستان ( سعدي ) ، غزليات ( حافظ ) و . . .
چون نقد و بررسي و پژوهش بدون منبع و متون دست اوّل بيفايده است ، در نتيجه سير پژوهش و مرجع نوسي در تاريخ ادبيات ايران بايد از سدة دهم به بعد رونق و شكوفايي بيشتري يافته باشد . چنانچه كتابهاي دورههاي گوناگون ادب را بررسي كنيم به همين نتيجه ميرسيم كه پس از يك دوره كار خلاق و سير صعودي در انواع قالبها و گونههاي ادبي ، دورة پژوهش و نقد و . . . آغاز ميگردد . براي مثال نهضت فرهنگ نويسي ، گردآوري امثال و حكم ، شرح نوشتن بر ديوانها و تهية جنگ اشعار از حدود سدة دهم گسترش چشمگيري يافته است . ناگفته پيداست كه ورود واژگان عربي ، مغولي و اروپايي پس از حملة اقوام همان زبان و يا ارتباط سياسي آنها با ايران شكل گرفته است .
پس از ورود صنعت چاپ به ايران و شهر نشين شدن گروههايي از مردم ، امكان چاب كتاب و نيز طبقة باسواد و كتابخوان بيشتر شد و همين امر سبب گرديد تا تعداد نويسندگان ، پژوهشگران و مترجمان با افزايش جمعيت كشور رو به فزوني گذارد . گونة آموزش ادبيات نيز كه از مكتبي و حوزهاي و به مدرسهاي و دانشگاهي تغيير مكان داد سبب شد تا كتابهاي خاصي مورد نياز قرار گيرد . براي مثال كتابهاي تاريخ ادبيات پيش از قرن نهم ارزش چنداني ندارند و از اين رو كسي نيز به تأليف اينگونه كتابها نپرداخته است . پس با گسترش چاپ و امكان فروش كتاب ، خريداران ادب از قشر درباري و اشراف زاده به طبقة متوسط و علاقهمند جامعه تغيير شكل يافتهاند و در اين هنگام اديب مجبور است كه شرح مثنوي يا گلستان را چاپ و منتشر كند و چنانچه بنشيند و خمسهاي چون نظامي بسرايد ، خريداري نخواهد داشت . در نتيجه ادبيات هر دورهاي ميبايد با شرايط سياسي ، اجتماعي و فرهنگي همان دوره تناسباتي داشته باشد .
نمودار حاصل از بررسي آثار ادبي نشان ميدهد كه در سدههاي نخستين به شعر توجه بيشتري شده و همچنين كاربرد واژگان عربي و سجع پردازي بسيار اندك و نيز آرايههاي ادبي به شكلي ساده و روشن است . و شاعران بسياري از مضامين طبيعت را ( در شعر ) طرح كرده و پرورش دادهاند.از سدة پنجم دورة تازهاي در ادبيات پيدا ميگردد و از اين هنگام است كه كاربرد واژگان ناموزون و مهجور فارسي اندك ميشود و وزن شعر به ويژه در غزل تنوع بيشتري مييابد . اين دوره تا روي كار آمدن سنايي ادامه مييابد . با ورود اصطلاحات عرفاني و پيدايش نخستين مثنويهاي صوفيانه ، قالب غزل نسبت به ديگر قالبها برجستهتر ميگردد . از اين دوره بيان حقايق مذهبي و فكري در ميان سخنوران رونق مييابد و همچنين توجه سخنوران از شعر به گونههاي نثر جلب ميگردد .
از قرن ششم توجه اديبان به آرايههاي ادبي بيشتر ميشود و نثر كتابها به تصنع و عبارت پردازي ميگرايد و در ميان گونههاي شعري ، قصيده آخرين مراحل رشد و ترقي را در آثار شاعراني چون : خاقاني ، انوري و مسعود سعد سپري ميكند .
از اوايل سدة هفتم ، بر اثر حمله مغول ، گر چه گونهاي پراكندگي ادبي پيدا شد امّا همين دوره از شكوفاترين دورههاي ادب عرفاني است . زبان به ويژه در غزل مستحكمتر و متون نظم و نثر از اصطلاحات عرفاني سرشار ميگردد و شاعري از دربارها قدم فراتر مينهد . از اين دوره با مهاجرت نويسندگان به هند شاعراني از جمله امير خسرو و حسن دهلوي نامآور ميشوند و برخي نيز چون سيف فرغاني و مولانا در آسياي صغير سُكنا ميگزينند . اگر چه ايران دچار حملهاي سخت گرديده امّا از مثنويهاي حماسي خبري نيست و قالب مثنوي در خدمت نكات عرفاني و گاه پند و اندر قرار ميگيرد . از همين دوره تاريخ و تذكره نويسي رونق بيشتري مييابد و اندك اندك واژگان و اصطلاحات مغولي وارد آثار ادبي ميگردد .
در سدة هشتم نوآوريهاي ادبي توسط عبيد زاكاني ، اوحدي مراغهاي ، كمال الدين خجندي ، سلمان ساوجي ، و به ويژه حافظ به تكامل ميرسد . از پيامدهاي حملة مغول تضعيف روحية علمي دانشمندان است كه در آثار منثور اين دوره به روشني ديده ميشود . در اواخر اين سده ايران دچار حمله تيمور ميگردد و از اين زمان ادبيات از سير صعودي خود باز ميايستد .
در اوايل سدة نهم اگر چه شاهرخ تيموري و پسرش بايسنقر زمينهاي مناسب براي اهل ادب و هنر فراهم آوردند امّا بيشتر توجه ايشان به كتابت و استنساخ آثار پيشينيان صرف گشت . با پيدايش خط نستعليق ( خط ملّي ايران) خوشنويسي رونق و اعتبار ويژهاي يافت . بسياري از نثر نويسان همچنان به تاريخ نگاري گرايش داشتند . با روي كار آمدن شاه اسماعيل صفوي ( در اوايل سدة دهم ) گونهاي مركزيت ايجاد ميشود . اگر چه شعر به دربار وابسته نيست اما به دليل تمايل صفويه به مذهب تشيع ، حماسههاي مذهبي و تاريخي رونق بسزايي مييابد . از همين دوره برخي از شاعران راه ديار هند را در پيش ميگيرند و اين مهاجرت ادبي در سدة يازدهم رواج بيشتري مييابد . همين دستهاند كه در شعر ، سبك هندي ( يا اصفهاني ) را پديد ميآورند . اين شاعران تلاش ميكنند تا با خيال پردازي و مضمون سازي ، ضعف و سستي آثار اين دوره را جبران كنند . زبان عربي ، به دلايل مذهبي ، بسيار مورد توجه قرار ميگيرد و از سويي فرهنگ نويسي به كمال ميگرايد . در كنار ادبيات ، هنرهاي نگار گري و خوشنويسي رشد چشمگيري دارند و اين روند تا سدة يازدهم ادامه مييابد . بر اثر بيكفايتي شاهان صفوي در سال 1135 ق . در ضمن كشتاري بيرحمانه ، پايتخت به چنگ محمود افغان افتاد و در سال 1151 ق . با حملة نادر شاره به هند ، مركزيت شعراي ايراني ساكن در هند از هم فرو پاشيد .
از اواخر سدة دوازدهم بر اثر زياده روي شاعران سبك هندي ، گويندگاني چون مشتاق اصفهاني ، آذر بيگدلي ، عاشق اصفهاني ، هاتف اصفهاني و . . . به شيوة سخنوران سدههاي هفتم و هشتم علاقهمند شدند و به اين جهت دورة پس از اين را عصر بازگشت ادبي نام نهادند .
در سدة سيزدهم اگر چه دربار آغا محمد خان قاجار ( ف 1211 ق . ) تهي از شاعران مداح بود امّا با روي كار آمدن فتحعلي شاه ، شماري شاعر به دربار روي آوردند . اين سدة از نظر كيفيت آثار سخنوران ، از دورههاي ركود بشمار ميرود و از ميان شاعران بسيار اين دوره ، قاآني شيرازي ( ق 1270 ق . ) و فروغي بسطامي ( ف 1274 ق . ) نام آورتر از ديگرانند . نثر اين سده كم كم به سوي ساده نويسي گرايش مييابد .
در سدة چهاردهم روابط ايرانيان با فرهنگ و انديشههاي اروپاييان بيشتر ميشود . به اين جهت و نيز به دليل آغاز نهضت ترجمه است كه واژگان و اصطلاحات بسياري وارد زبان فارسي ميشود . انقلاب مشروطه زمينه ساز گونههايي از شعر سياسي ، انتقادي ، وطن پرستانه و . . . ميگردد . شاعراني چون ايرج ميرزا ، عارف قزويني و اشرف الدين حسيني ( نسيم شمال ) زمينهاي مناسب براي انقلابي ادبي را فراهم ساختند تا اينكه زمزمة شعر نو ( امروز ) با قلم برخي از سرايندگان جان گرفت و به ظهور نيما يوشيج ( ف 1338 ش . ) پيوست . ناگفته پيداست كه سخنوران از پيروي پيشينيان و نيز قالبهاي كهن خسته و دلزده شده و همراه با انقلاب مشروطه ، دست به انقلابي گسترده زدند . در همين سده ، نمايشنامه نويسي و داستان نويسي به گونههاي ادبي فارسي راه مييابد . نمايشنامه نويسي در ايران با ترجمة آثار مولير ( فرانسوي ) آغاز ميشود و از پيشروان آن فتحعلي آخوندزاده ( و 1228 ق . ) و ميرزا آقا تبريزي هستند .
داستان نويسي هم با نوشتة كساني چون زين العابدين مراغهاي ( و 1255 ق . ) آغاز ميشود و سپس با آثار نويسندگاني چون : سيد محمد علي جمالزاده ، صادق هدايت ، بزرگ علوي ، صادق چوبك ، جلال آل احمد و . . . به شكلي جدي پيگيري ميشود . بايد ياد آور شد كه ترجمة آثار نمايشي و داستاني نيز در اين دوره رشد چشمگيري داشته است . در گيرودار انقلاب مشروطه ، بجز قالبها و انواع ادبي جديد ، گرايش به پژوهشهاي ادبي نيز رشد و تحول ويژهاي يافت . يكي از اين گرايشها ، فرهنگ نويسي است كه البته داراي پيشينهاي طولاني است . دو ديگر مقابله و تصحيح انتقادي متون است . در اينجا به اختصار به هر يك اشارهاي داريم . |